مسعود ده نمکی

این روزا دادن سیاستو به دست حاجیا

شاعر خوب و دوست داشتنی جناب آقای مودب شعری در وصف حال و هوای احتمالی  اخراجی های ۳ سروده  و به خدمت جناب آقای قزوه فرستاد .ایشان بعد از خواندن شعر آقای مودب جوابی و یا به تعبیری تعریضی بر این شعر داشتند که هر دو اثر  جای تامل و تعمق دارند...

 

 

می دونم سوار بختن تا همیشه حاجیا

ترکشون نشسته با ناز و ادا شاباجیا

می دونم هر جا که میرن، صدر مجلس می شینن

هر جا مجلسی باشه، شروع میشه وراجیا

ناجیا رو اونا که غرقه شدن، نجات دادن

حالا جای منجیا رو خالی دیدن ناجیا

توی ولخرجی و لارجی به کسی باج نمی دن

خرجشون همیشه از کیسه ماس،خراجیا

کلاتو بپا که شاه و گدا تکراری نشه

با کلاه یا بی کلاه، همیشه هستن تاجیا!

اونا نازشون خریدار داره اما دل ما

همه جا چوب می خوره تو همه حراجیا



ما رو مثل بچه های آدم آواره می خوان

از بهشتی که خدا خواسته برا اخراجیا

 

 

اما جواب آقای قزوه :

این روزا دادن سیاستو به دست حاجیا

غرق دنیان یه جورایی همه‌ی این ناجیا

دیدی شاه عربتسان همیشه تو امریکاست

من می گم آمریکاشم وصله به این حاجی ماجیا

نود سیاسی رو هم همینا می‌گردونن

خاطر خوشی ندارم من از این حلاجیا

بذار داوراشونم هر چی می‌خوان بگن بگن

پنبه کو که من گوشم پره از این ورّاجیا

حرمت ریش و سبیل لوطیا کشکه و دوغ

واسه ما خط و نشون می‌کشن این آغباجیا

من که از اولشم گفتم دعوا بازیه

کُرکُری خوندن پرسپولیسیاست با تاجیا

 

10 مهرماه 1388

+ نوشته شده در  چهارشنبه پانزدهم مهر ۱۳۸۸ساعت 1:39  توسط مسعود ده نمکی  |