

از کیسه مردم میخوره اما کار نمیکنه

مجسمه جهان پهلوان تختی با یک دست در موزه آکادمی ورزش آمریکا
او وقتی دید دست کشتیگیر آمریکایی آسیب دیده، با یک دست کشتی گرفت.
این مجسمه با یک دست ساخته شد تا تاریخ او را فراموش نکند.
برای دریافت تمبر یادمان اخراجیها کلمه "تمبر اخراجیها"را به همراه آدر س کامل پستی و کد پستی به شماره ۰۹۱۹۴۱۰۰۰۲۱ پیامک نمائید
همدردی با زلزلهزدگان آذربایجان شرقی
سالروز آغاز امامت حضرت ولی عصر عج مبارک باد
ساخت آثار استراتژیک بر عهده حاکمیت است

صبح 13آبان سال58 اتفاقی در خیابان روزولت تهران میافتد که آینده ساکنان این خیابان را 444 روز در اضطراب و نگرانی و زندگی پیش میبرد. چند ماه پس از پیروزی انقلاب و بعد از آنکه چهره واقعی آمریکا برای ملت ایران آشکار شد و آنها از فعالیتهای مداخلهجویانه دولت آمریکا آگاه شدند، تعدادی از دانشجویان پیرو خط امام در روز ۱۳ آبان ۵۸، به سوی محل سفارت آمریکا حرکت کردند. آنان بدون درگیری و برخورد با نگهبانان سفارت، کنترل و مراقبت ساختمان را به عهده گرفتند. دانشجویان که عکس امامخمینی؟ره؟را به سینههایشان نصب کرده بودند، پس از حدود سه ساعت توانستند سفارت آمریکا را تصرف کنند و افراد آن را به گروگان بگیرند.
40سال از آن اتفاق دراماتیک میگذرد و آمریکاییها پس از آن سالها و در ادامه با همه قوای خود از ادبیات، هنر و سینما گرفته تا تمام ابزارهای تبلیغاتی خود را در اختیار این داستان قرار دادند تا نشان دهند پیروز ساختگی این ماجرای گروگانگیری هستند. به روایتی در طول چهار دهه گذشته
بیش از 40عنوان کتاب در آمریکا به موضوع از دست رفتن سفارت آنها در تهران و مسائل بعد از آن اختصاص داشته است و این اواخر هم به کمک هالیوود، فیلم سینمایی «آرگو» را به نمایش درآوردند و جوایز اسکار آن سال را پیشکش این فیلم سینمایی به دست میشل اوباما، همسر رییسجمهوری آمریکا کردند؛ البته فیلمی که «بنافلک» کارگردانی کرد و «جورج کلونی» یکی از تهیهکنندههایش بود، صدای کاناداییها را درآورد چون آنها خودشان و «کن تیلور» را که از سال57 تا 60 سفیر کانادا در ایران بود، قهرمان اصلی این قصه میدانند و معتقد بودند که در فیلم «آرگو» نگاه آمریکایی حاکم است و این نگاه، نقش تیلور بهعنوان کسی که 6 دیپلمات آمریکایی که از سفارت فرار کرده بودند را پناه داد، کمرنگ کرده است. برای همین یکسال بعد، یعنی در سال2013 مستند Our Man in Tehran را یک تیم کانادایی درباره گروگانگیری ساخت و آن را اکران کرد. کتابهای فراوانی هم در مورد آن ۴۴۴ روز بازداشت دیپلماتهای آمریکایی نوشته شده است. کتاب بحران یا «Crisis» نوشته هامیلتون جردن که سال ۱۹۸۲ منتشر شد، یکی از نخستین نوشتههای سیاستمداران آمریکایی درخصوص این واقعه بود. برخی روایتی رسمی و سیاسی از این قصه دارند؛ یعنی بحران گروگانگیری را بهعنوان بخشی از تاریخ رابطه خصمانه ایران و آمریکا مورد بررسی قرار دادهاند. روایتهای تاریخی هم مورد توجه قرار گرفتهاند. کتاب Our Man in Tehran که همنام همان مستند کانادایی است، سال۲۰۱۰ توسط «پیتر رایت» استاد کانادایی رشته تاریخ نوشته شد؛ یا مثلا کتاب «Taken Hostages» که «دیوید فاربر»، پروفسور آمریکایی رشته تاریخ در سال۲۰۰۵ در این خصوص به رشته تحریر درآورد. روایتهای ژورنالیستی از ماجرای سفارت آمریکا هم بهخصوص در بازار نشر آمریکا مورد اقبال قرار گرفتهاند؛ همچون کتاب «uests of the Ayatollah» که «مارک بودن»، روزنامهنگار معروف آمریکایی در سال۲۰۰۶ درباره این واقعه نوشت.
بیشک این اتفاق مهم در تاریخ سیاسی کشور ما سهم بسزایی دارد تا آنجا که امام خمینی؟ره؟از آن به انقلاب دوم یاد میکنند ولی متاسفانه جای خالی سینما و تلویزیون ما از این رویداد آنقدر گلدرشت جلوه میکند که سهم خود را در این سالها فقط با یک فیلم سینمایی (طوفان شن) که آن هم مربوط به بعد از واقعه تسخیر لانه جاسوسی است و تعدادی مستند ادا کرده است. جواد شمقدری، کارگردان همان سینمایی طوفان شن، بعد از 4سال تحقیق، پژوهش و پیشتولید سریالی با این موضوع، فصل نخست آن را به نمایش گذاشت که نتوانست نظر مخاطبان را به خود جلب کند. برای جشنواره فیلم فجر امسال هم قرار بود سیدمحمود رضوی، تهیهکننده سینما فیلمی با موضوع تسخیر لانه جاسوسی و وقایع 13 آبان با کارگردانی سجاد پهلوانزاده بسازد که ظاهراً ساخت آن فعلاً منتفی شده است. در کل میتوان گفت در تمام این سالها تلاش سینما و تلویزیون ایران برای پرداخت جذاب و داستانی به حوادث تسخیر لانه جاسوسی آمریکا بینتیجه مانده است.
کسانی که روزی از تسخیر لانه پشیمان شدند امروز در فرهنگ حضور دارند؟
مسعود دهنمکی، تهیهکننده و کارگردان سینما در گفتوگو با روزنامه «صبحنو» در این خصوص و اینکه چرا تا به حال هیچ سریال و فیلم سینمایی فاخری با موضوع تسخیر سفارت آمریکا در ایران ساخته نشده است، گفت: در سینما ساخت آثار فاخر و استراتژیک و موضوعاتی از این قبیل از عهده بخش خصوصی برنمیآید و اگر این بخش توان ورود به این موضوعات را داشت، اتفاقاً به لحاظ بار دراماتیک داستان حتماً ورود میکرد؛ البته بخش دیگر آن به ذائقه مخاطبان عام سینمای ما برمیگردد که به سمت موضوعات سطحیتر رفته و فیلمهایی با موضوعات مهمتر، اغلب در حاشیه هستند، مگر اینکه اراده حاکمیتی پشت آنها باشد؛ یعنی تبلیغات گسترده تلویزیونی، سالنهای اختصاصیافته به این فیلم و یک اراده معطوف به قدرت تا از این فیلمها حمایت شود. به نوعی این فیلمها از حمایت خاصی چه در عرصه تولید، نحوه اکران و چه در تبلیغات برخوردار هستند و باز میبینید که بخش خصوصی از دایره اراده تولید چنین فیلمهایی خارج میشود و میماند بخش دولتی که دلیل دیگر آن به سیاستگذاری برمیگردد. در سیاستگذاری تولید، باید نهادهای تصمیمگیر در این زمینه سبد تولیدشان در سال یک یا دو اثر با موضوعات انقلابی یا دفاع مقدسی یا سینمای سیاسی معاصر باشد و نباید مدیران با پرداختن به سینمای اجتماعی؛ از این بخش غافل شوند.
کارگردان سه گانه اخراجیها در ادامه گفت: اما بحث مهمتری که در تولید چنین آثاری باید در نظر گرفته شود این است که نگاه امنیتی از این مقوله حذف شود و کنار برود. به نوعی ناگفتهها را در نگاه امنیتی محصور نکنند. نمیشود در این رویدادها فقط به تریبون رسمی اکتفا کرد، اتفاقاً رویدادهایی مثل تسخیر سفارت آمریکا صرف اینکه شما بگویید عدهای دانشجو از دیوار سفارت بالا رفتند و عدهای را به گروگان گرفتند و مستندنگاری کنید؛ چیزهایی هستند که همه مردم آنها را شنیدهاند و شاید رغبتی برای دیدن ایجاد نشود اما وقتی قرار باشد به ناگفتهها بپردازید آنوقت است که موضوع ملتهب میشود و به شفافیت داستان کمک میشود اما متاسفانه این درک رسانهای وجود ندارد.
وی در خاتمه هم گفت: البته در گذشته منافع سیاسی عدهای اقتضا میکرد که موضوع 13 آبان خیلی از گفتمان رسمی خارج نشود. بالاخره آن روزها عدهای که از دیوار سفارت آمریکا بالا رفتهاند، امروز پشیمانند و اتفاقاً در حوزه فرهنگ هم امروزه تصمیمگیری میکنند. در حوزههای امنیتی هم تا جایی حضور دارند و تاثیرگذار هستند. این آدمها با نگاههای خاص خودشان نمیگذاشتند چنین آثاری ساخته شود ولی زمانه تغییر کرده و امروزه با وجود رسانههای جدید بهخصوص با تحول در سینمای مستند سیاسی میبینید که به این راحتی نمیشود جلوی تولید آثار را گرفت ولی مساله سینما با موضوع تولید مستند متفاوت است. سینما دنیای پرخرجی دارد و نمیشود مثل مستند، در فضای مجازی آن را منتشر کرد؛ حوزه مخاطب آن هم فرق میکند. در این بخش مدیران جدید باید نگاه بازتری داشته باشند تا اجازه داده شود تعریفها و روایتهای غیررسمیتر و ناگفتهها هم مطرح شود و روایت این رویداد، جذابیت دراماتیک پیدا کند.

رزمنده سینماگری كه گذشتهاش را مثل بعضیها نخواسته خاك كند (در مادیات در فراموشی در...) از پشت شیشه ویترینهای چارسوی اتاق، كارنامهاش خاطراتش هجوم میآورد به منظر تماشای بیننده: «گذشته من جلو چشمامه آثار و خاطرات هر دوره از زندگیم رو نگه داشتم تا جلوی چشمام باشه.» [یك بعدظهر در آن خانه پرخاطره آغاز شد گفتوگوهایی كه بارها با تماسهای بعدی شكل و شیوه كنونیاش را یافت] از جبهه جنگ تا انتشار پرتیراژترین هفتهنامه، پس آنگاه سینما و موفقیت در شكستن ركورد فروش و...: «دست خودم نبوده خیلیها تلاش میكنن برای موفقیتهای اینچنینی اما برای من بیشتر توفیق بوده؛ نه تلاش.» نه دوره آموزشی كارگردانی گذرانده نه سینماگری، اما به قولی «اویسی» پیش رفته: «همش كتاب میخونم. به روز میشم. سعی میكنم با تكنیكهای جدید آشنا بشم.» رزمنده سینماگر ما هنوز در سنگر است او پس از دفاع مقدس، جنگاوران را با ذرهبینی میسنجد كه از شهید باكری بهدست كرده: «رزمندگان پس از جنگ سه دسته میشن پشیمون. پشیمون نمیشن اما غرق دنیا میشن. غصه میخورن و گیر میكنن در نوستالژی آن دوران.» اما مسعود دهنمكی نگره خودش را دارد او گفت: - به تعبیر من دسته چارمی هست كه مبارزه میكنن. - یعنی دهه نودی اما خون دهه شصتی در رگهاش میتپه؟ -میتونن باشن. -پس جنگ برای شما تموم نشده؟ - نه.
شما الان در درجه اول با چی مخالفین؟
با ظلم.
با چی موافق نیستین؟
با بیعدالتی.
اگه میشد چی میشد؟

یازدهم آبان سالروز شهادت طیب حاجرضایی و حاجاسماعیل رضایی گرامی باد
بزودی انشاالله کتاب زندگینامه طیبخان در دو جلد توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر میشود
طیب_حاج_رضایی

روح بلند علامه جلال گنبدی همدانی از اولیاءالله به ملکوت اعلاء پیوست.
امام خمینی در درس اخلاق پدر ایشان آقا شیخ علی گنبدی حاضر میشدند.
عارف واصلی که از دنیا به همین عبا و قبا بسنده کرد.
اگر بگویم ایشان با صد سال سن از مباحث روز چگونه به روز صحبت میکرد شگفتزده میشوید.
برای شادی روحش فاتحه و صلواتی بخوانید.

اگر این خبر صحت داشته باشد تنها اقدام درست امریکا در حق مردم ماست
ولی ایکاش آقازادهها را مصادره و پولها را دیپورت میکردند

گاردين: درپى٢ نوبت تلاش ناموفق براى خريد باشگاه فوتبال منچستريونايتد، محمد بن سلمان، با هدف ترميم وجهه آسيبديدهاش بر اثر جنگ يمن و سلاخى خاشقجى قصد دارد براى سومينبار اقدام به خريد اين باشگاه به مبلغ ٣ ميليارد پوند استرلينگ كند. اين در حالى است كه خانواده يهودى گليتزر (مالكين فعلى) میگويند به اعتبار منچستريونايتد بيش از پول مىانديشند و ابداً حاضر به فروش آن به وليعهد بدنام سعودى نيستند!
منبع: ألجزيرة قطر