

پایان فیلم «لباس شخصی» امیرعباس ربیعی یکی از هولناکترین پایانهای سینمایی است که نیاز به تامل و بررسی بیشتری دارد. داستان فیلم درباره دستگیری و فروپاشی هسته اصلی حزب توده، شاخه نظامی آن است. پایان فیلم لباس شخصی جایی که نیروهای اطلاعاتی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در انهدام ساختار عنکبوتی حزب توده به توفیق رسیدهاند، کاراکتر هوشنگ (از اعضای حزب توده) با یاسر مسئول اصلی عملیات با هم در زندان ملاقات میکنند.

هوشنگ پس از روشن کردن سیگار به یاسر مامور ویژه مبارزه حزب میگوید: یاسر به دوستانت بگو به من نگویند خائن.
زمانی که یاسر میخواهد از زندان میخواهد خارج شود متوجه میشود هوشنگ(اسدی) به او میگوید: شما خسرو رئیس شاخه نظامی را گرفتهاید ولی بقیه را نگرفتهاید.
یاسر: مگر چند تا شاخه شما دارید؟
هوشنگ: خبر دستگیری خسرو (از مهرههای شاخه نظامی) را که منتشر نکردید؟
یاسر: چرا منتشر نکنیم؟ مصاحبه تلویزیونی کیانوری را هم پخش کردیم.
هوشنگ لبخند می زند و یاسر همچنان بهت زده هوشنگ را نگاه میکند.
هوشنگ میپرسد : چه کسی به شما گفت این کار را بکنید؟
یاسر: پاسخ میدهد : کیانوری میخواست از مردم عذرخواهی کند. هوشنگ پاسخ میدهد: رکب خوردید.
یاسر: چرا؟
هوشنگ: چون سیگنال فرستاد بقیه رفتند داخل لانههایشان.
یاسر: خب من الان چه خاکی توی سرم بریزم.
هوشنگ: توی نظامی ها دنبالشان نگرد
یاسر: توی لباس شخصیها، مسئولان سیاسی، مدیران فرهنگی، سینماییها، هنری ها، به لباس شخصیها بیشتر شک کن.

«دادِستان» نام جدیدترین ساخته مسعود دهنمکی خواهد بود، اثری که با مضمون عدالتخواهی در فضایی معمایی ساخته خواهد شد، «دادِستان» فضایی متفاوت نسبت به سایر آثار مسعود دهنمکی دارد و تجربهای جدید در کارنامه پربار این کارگردان محسوب میشود.
براساس این گزارش سریال تلویزیونی «دادِستان» فیلمنامهای کاملا متفاوت از سایر آثار دهنمکی داشته و قرار است به زودی وارد مرحله پیشتولید شود، دهنمکی به تازگی آخرین مراحل بازدید از لوکیشنهای این اثر را انجام داده است، تمامی لوکیشنهای این سریال تلویزیونی در شهر تهران است بنابراین این مجموعه تولید خود را در پایتخت آغاز و به پایان میرساند.
در قبال فهرست بازیگران سریال تلویزیونی «دادِستان» همچنان نام مشخصی منتشر نشده و آنطور که معلوم است دهنمکی هنوز روی گزینه خاصی برای حضور در این اثر تلویزیونی تصمیم قطعی نگرفته است، اما براساس آخرین شنیدهها وی در حال انتخاب عوامل پشت صحنه و تولید اثر آن هم با دقت و وسواس بسیاری است.
عوامل پشت صحنه سریال «دادِستان» از جمله افراد حرفهای و صاحب نام عرصه سینما خواهند بود، این پروژه به زودی و با انتخاب تمامی عوامل پشت صحنه و فنی مراحل پیش تولید خود را آغاز مینماید.
این سریال که فضایی پلیسی و معمایی با مضمون عدالتخواهی دارد، توسط پدارم اکبری و کریم خودسیانی و به سرپرستی مسعود دهنمکی در حال نگارش است تا پس از اتمام نگارش وارد مرحله پیشتولید و سپس تولید شود.
دهنمکی ساخت سهگانه پرمخاطب «اخراجیها»، فیلم سینمایی رسوایی ۱ و ۲، سریال و فیلم سینمایی معراجیها، فیلم سینمایی زندانیها و سریال دارا و ندار را در کارنامه دارد.
محمد خزاعی تهیهکننده با سابقه سینما و تلویزیون در این پروژه با مسعود دهنمکی همکاری خواهد داشت، خزایی تهیهکنندگی آثاری همچون به وقت شام، امپراطور جهنم، جعبه موسیقی و... را در کارنامه دارد.

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، مجموعه تلویزیونی «دادِستان» به کارگردانی مسعود دهنمکی و تهیهکنندگی محمد خزاعی در مرکز سیمافیلم تهیه میشود.
فیلمنامه این سریال که فضایی پلیسی و معمایی دارد، توسط پدارم اکبری و کریم خودسیانی و به سرپرستی مسعود دهنمکی در حال نگارش است تا پس از اتمام نگارش وارد مرحله پیشتولید و سپس تولید شود.
«دادِستان» که امروز از لوگوی آن رونمایی شد، فضایی متفاوت نسبت به سایر آثار مسعود دهنمکی دارد و تجربهای جدید در کارنامه این کارگردان محسوب میشود.
لیست عوامل پشت دوربین سریال تکمیل شده و به زودی منتشر خواهد شد.
دهنمکی ساخت سهگانه پرمخاطب «اخراجیها»، فیلم سینمایی «رسوایی ۱ و ۲»، سریال و فیلم سینمایی «معراجیها»، فیلم سینمایی «زندانیها» و سریال «دارا و ندار» را در کارنامه دارد.
محمد خزاعی نیز تهیهکنندگی آثاری چون «به وقت شام»، «امپراطور جهنم»، «جعبه موسیقی» و ... را در کارنامه دارد.

معلمان اخلاق و حقوق بشر در دنیای غرب در تبعیض نژادی سابقهای طولانی دارند.
تبعیض نژادی ممنوع

15 خرداد ۱۳۴۲ با نام شهیدان طیب حاجرضایی و حاج اسماعیل رضایی گره خورده است تلاش ده ساله گذشته و همکلامی با ریش و گیس سفید کردههای معاصر با حیات طیبخان منجر به نگارش کتاب طیبخان شد تا انشالله بستری برای نگارش رمانها و فیلمنامههای دیگری شود.

حضور تارانتینو فیلم ساز مشهور در بین تظاهر کنندگان علیه تبعیض نژادی در نیویورک
«النّاسُ مَوتی وَ اَهلُ العِلمِ اَحیاءٌ»
موت و حیات
مردم همه مردهاند، همه میمیرند، همه چیز میمیرد، الان هم مردهاند. در حال حیات هم مردهاند. یک بره هم که بخورند مردهاند. مرده علمند، مرده تقوی و توحیدند، مرده انسانیتاند، مرده نور و معرفت به مبدأ و معادند. مردهاند.
این حیات شما، حیات حیوانیاست. حیوانات هم میخورند و میآشامند، توالد و تناسل دارند، سکنی میخواهند، دشمن دارند. حیوانات اگر هدفشان انحرافی است برای این است که انسان نیستند، نفس ناطقه ندارند، تجارت و صناعت ندارند. اگر حقوق را حفظ نمیکنند، باکی نیست. شما که داری چرا حقوق را حفظ نمیکنی؟ چرا حیات تقوایی و انسانی پیدا نمیکنی؟ چرا از جوانی استفاده نمیکنی؟ چرا از عمر و مالت استفاده نمیکنی؟
انسان عاقل در هر حرکتی میتواند استفاده الهی کند ولی ما همه را صرف شرور میکنیم. جوانی کجا رفت؟ عمر را کجا صرف کردهای؟ اموال کجا مصرف شد؟ با آن ودیعه الهی که خدا در شما قرار داده است میتوانستی به مراتب انسانیت نایل شوی، به مراتب اوصیا و انبیا نایل شوی. نخواستهای، دنبال هوی و هوس بودهای. هرکس دنبال هوی برود هلاک میشود. همینجا مرده است منتها نمیداند مرده است. خبر از حیات علمی، حیات تقوایی و حیات انبیاء ندارد. زبان و چشم و دستش را اصلاح نکرده است. مرده تقواست، از حیث تقوی و علم عاقله مرده است. آدم عاقل این غلطها را نمیکند. با حیوانات هیچ فرقی ندارد. آنها هم اکل و شربی دارند. گرگ یک بره را هم میخورد ولی آخرش گرگ است. آیا تو هم میخواهی گرگ باشی؟ تو باید انسان باشی، اگر بخواهی گرگ باشی، اشتباه کردهای، ضرر کردهای.
«النّاسُ مَوتی». یعنی همینجا مردهاند. وقتی بهره علمی و تقوایی و نوری ندارند، مردهاند. باید با عبادت حق تعالی و مخالفت یا هوی و هوس و سازندگی خود، نور را تحصیل کرد. ممکن است چند خانه هم ساخته باشی ولی خودت را نساختهای. خودسازی بر خانهسازی مقدم است. خانهها مال دیگران است ولی خودسازی مال خودت است. چرا خودت را نساختی؟! اگر خودت را بسازی جمعیت دست شما را میبوسد.
حیات طیبه
«اهلُ العِلمِ أحیاءٌ». کسی که با خدا رابطه دارد، به حیاط طیبه رسیده است. خداوند به همه توفیق حیات الهی عنایت کند. حیات علمی و عملی بدهد. با وجود حیات نورانی، در مسائل جهانی، در وهم و خیال گم نمیشود. معرفتالله که نباشد، گم میشود. با راهیابی به دستگاه خدا انسان از همه اوهام و تردیدها نجات پیدا میکند. «اَلا بِذکرِالله تَطمَئنُّ القُلوبِ». تمام عبادات، اعمال و مجالس و قرآن و تفسیر، همه برای این است که ساخته شوی.
«لیلۀُ القدرِ خَیرٌ مِن ألفِ شهرٍ». پیامبر خدا که برای نزول قرآن بر قلبش اهلیت پیدا کرد. هشتاد سال عبادت کردهای ولی نتیجه آن چه بوده است؟ نتیجهاش همین بساطی است که میبینید. همان هتاکی و جهالت. این که عبادت نیست. «إنَّ الصّلوۀَ تَنهی عَنِ الفَحشاءِ وَالمُنکَرِ». اگر نماز جلو دروغها را نمیگیرد بدان نماز نیست. نماز جلو دروغ را میگیرد. خدای تعالی به همه ما حیات علمی، حیات تقوایی، حیات نوری و حیات عقلی عطا کند. اگر همت نکنید به جایی نمیرسید. باید به فکر خودسازی باشید. اگر صدها جلسه هم باشد ولی تا تصمیم به اصلاح خودتان نگیرید فایدهای ندارند. باید بدیها را کنار بگذارید تا حقتعالی شما را یاری کند. اگر به سوی دستگاه خدا رفتی، خدا پشتیبانی میکند.
(کتاب سلوک معنوی- گفتارها، مصاحبهها و خاطرههایی از فقیه وارسته و عارف فرزانه «حضرت آیتالله بهاءالدینی»)

پسرم دست و پا برای بدست آوردن مقام هرچه باشد چه مقام معنوی و چه مادی مزن
روحالله الموسوی الخمینی

درد دارید؟
حق دارید!
هنوز بعد از گذشت ده سال از اخراجی ها۳ هنوز سوزش بار مفهومی فیلم دست از سر دوستان برنداشته.
گرچه به اسم دفاع از فراستی فیلمهای ضد فتنه را زده اما نشانه خوبی از پویایی اخراجیها۳ است. البته نقد حق مسلم همه است ولی درد مشترک ریشداران نئو حزباللهی و روشنفکران ریشدار منتقد در این است که گوش به فرمان هستند نه دست به فرمان!
حاشیهای بر یادداشتی از حسین لامعی
یک- این روزها بخشی از منتقدان و سینماگران، دست در دست هم، علیه مسعود فراستی مینویسند. متنهایی که دیگر به تهمت و دشنام رسیده! ....
دو- همهاش جعل است. همهاش دروغ است. میگویند فراستی مدافع سهگانهی اخراجیها بوده. کِی؟ کجا؟ چه تاریخی؟ هیچ منتقدی به اندازهی فراستی اخراجی۳ را نکوبید و هیچ منتقدی همچون او، روی آنتن زندهی تلویزیون، به مناظره و جدلِ با مسعود دهنمکی نرفت. میگویند فراستی حامی قلادههای طلا بوده. کِی؟ کجا؟ چه تاریخی؟ فراستی روی آنتن زندهی تلویزیون، به صراحت عنوان داشت که قلادههای طلا کارگردانیاش خوب است اما فیلم خوبی نیست، زیرا شخصیتهای منفیِ قلادههای طلا، درنیامدهاند و مصنوعی و مقوّا هستند.
سه- چه کسی جز فراستی شجاعتش را داشت که روی آنتن زندهی تلویزیون، آنگونه رادیکال و آتشین، «پایاننامه» را بکوبد؟ چه کسی جز فراستی شجاعتش را داشت که با تهیهکننده و کارگردان پایاننامه، آنطور به مناظره برود؟ چه کسی جز فراستی شجاعتاش را داشت که «شبی که ماه کامل شد» را آنطور به زیرِ تیغِ تیزِ نقد و انتقاد ببرد؟ منتقدانِ این سینما، حتی به خلوتِ خود هم شجاعت بیان نقدهای فراستی را ندارند. همانطور که در زمانِ سلطنتِ محسن مخملباف در این سینما، همان زمانی که همهچیز و همهجا در مشت مخملباف بود، احدی در فضای نقد، جز فراستی بر او نتاخت. احدی جز فراستی، مقابل مخملباف علم نشد. منتقدانِ امروزِ فراستی آن زمان یا به دنیا نیامده بودند، یا از ترسِ مخملباف به پستو زده بودند! حالا به پستو زدههای تازه بیرون جهیده، خود را مستقل میخوانند و فراستی را وابسته! طنزِ تلخِ روزگار است!
چهار- چه کسی وابسته است و چه کسی مستقل؟ دیگر باید نوشت... در دههی ۶۰، و تا اواسط دههی ۷۰، آن سالهایی که سینمای ایران تمام و کمال در چنبرهی فرمانرواییِ دیکتاتوریِ تمامیتخواهِ وزارت ارشاد و فارابی بود، بخش عظیمی از مخالفانِ امروز فراستی، به همراه مجلهی محبوبشان، کارمندِ مدیران ارشاد و فارابی و سینمای گلخانه

سوم خرداد سالروز آزادسازی خرمشهر