
زمانی در نقد فیلم فرهادی به این نکته تأکید کردم که زاویه دید فیلمسازی که در افق طبقه متوسط مدرن با روح بردگی نظام جهانی سرمایهداری و رؤیاهای آن فیلم میسازد، قادر به فهم زندگی مردم فرودست ایران نیست، روستایی بعدها این کاستی را جبران کرد و آثار او با همان نگرش انتقادی زیرپوست زندگی جنوب شهریها جاری شد. با همة تمایز نگاه، نقدم برای متری شش و نیم درست قبل از دیدن «زندانیها»، نقدی تحسینآمیز است. برای روشنی بخشیدن به وضعیت «زندانیها» در اینة تماشای عامه، و نقد نا توانی ها و توانش را شروع کردم تا بنویسم کدام عناصر برگرفته از ذخیرة زندگی و واقعیتهاست در پیکرة روایت و داستان سینمایی، که مفاهیم والا را برای تودههای مردم و عامه مورد پسند میکند و چگونه غلبه داستانهایی سوبژکتیو که در ذهن سر همبندی میشوند بزرگترین دشمن باورپذیری عمومیاند. و نیز درباره استانداردهای امروزی تماشای فیلم و ذائقه تماشاگران عام که بالا رفته و خواستار پیشرفتهای مختلف در قصهپردازی دراماتیک و اجراست و... دیدم باز 100 صفحه نوشتة طولانی دارد طراحی میشود. رهایش کردم!
پس بگذارید بگویم دلم میخواست درباره چه عناوینی بنویسم، وقتی درباره «زندانیها» مینویسم و به همان اکتفا کنم:
1. اول از همه درباره باورپذیری و باورناپذیری در سینمای عامهپسند! اینکه از سربخت و اقبال و اوراد نیست که مثلاً گنج قارون یا اخراجیها، تایتانیک یا بن هور یا جدایی نادر از سیمین و متری شش و نیم ادراک انتقادی ما را درباره پرفروش بودنشان به تکاپو میاندازد. فهم درست عامهپسند شدن یک فیلم هم نیازمند کشف و و درک و توجه به جزییات اثری با زبان مطبوع برای عامه و ساختارهای جذاب معطوف به تجربه فرهنگی و زیبایی شناسی تودهها در زمان معین و ذائقه و سلیقة «در زمانی»ی آنان است و هم احتیاج به دانشهای مختلف، انسانشناسی، روانشناسی اجتماعی، جامعهشناسی و مطالعات فرهنگی، سیاست و تاریخ دارد تا دریابد از منظر تماتیک، فیلم مبین چه نیازهای مفهومی مردم است.
و اینجا مایل بودم توضیح دهم دلایل باورناپذیری زندانیها برای مخاطبان فیلم چیست.
2. عنوان دیگر، نسبت زندگی مردم معین و داستان است. هم داستان و هم عمل داستان نویسی مدرن در ایران، یک هستی محدود روشنفکرانه داشته است. وزن سنگین سوبژکتیویسم و زاده شدن داستان از ذهن و فقدان تجربة غنی زیسته و ناتوانی در بهرهمندی از ذخایر عظیم زندگی در ساختن شخصیتها و ماجراها، عوامل شنیداری مثل دیالوگها و عوامل نمایشی و درام، همه و همه منجر به زوال جان داستان در ایران شد و هرچه پیش آمدیم خشکجانی قصهها، زندانی شدنشان در ذهن محدود و در فضای محدود زندگی روشنفکرانه داستاننویسها و مسایل پرملال آنان افزون گشت. انقلاب اسلامی و جریان زندگی واقعی در حادترین و شدیدترین جلوههای رویارویی، بهویژه جنگ، تاثیر باورنکردنی، سرشار از گرما و ماجرا و آدمهای زنده آفرید که در آثار و خاطرات رزمندگان از «دا» تا «پایی که جا ماند» و...
نقطه عطف تازهای در ذخایر و نوشتارها و تجربهها و مشقهای پیشارمان برای ما آفرید. متأسفانه یک تقابل و شکاف اجتنابناپذیر تاریخی تقابل روشنفکری غربگرا که داستان نویسی حرفهای ایران در آن حلقه حیات دارد، و هستی و زندگی انقلاب اسلامی که مبتنی بر نقد مدرنیته و مدرنیسم است، منجر به ضایعهای ملی شد و از خودبیگانگی داستان در ایران شده است.
آنان که بر پشتوانه عظیم مدرنیسم متکی هستند، یکسر از این ذخایر عظیم زندگی دور و حتی بیگانه و چه بسا رویاروی با آناند. و آنچه مربوط به حال و هوای آنهاست، پر از بیجانی و ذهنیانگاری و خشکیدگی است، زیرا اساساً مدرنیسم اینان ماهواً دلمرده و ناتوان و افسرده است.
اخراجیها در قلمرو آن جریان زندة بهرهمند از زندگی در فضای زندة دفاع مقدس پر از تازگی و جذابیت و ساختارزدایی از کلیشهها و نقد مردمی بود. متأسفانه «زندانیها» از نظر قصه گرفتار آن سوبژکتیویسم و آفریدن قصه در فضای ذهنی و بیربط به ذخایر زندگی شده است.
3. یک سینماگر جدی باید آماده درسآموزی و تحمل شکست و پذیرش نگرش انتقادی باشد. وقتی شتابان ماجراهایی به هم بند میشود که مدام باید از انواع تصادفات پیدرپی برای پیش بردن ماجرا استفاده کنید، نتیجه احساس ناامنی مخاطب، احساس دست کم گرفته شدن شعور او، احساس وقت نگذاشتن برای ساختن خرده داستانها یا روند حرکت معقول و پذیرفتنی رخدادها درنتیجه بیاعتمادی به فیلم است. بهویژه امروز با این ابعاد وسیع نفوذ فیلم و داستانها در زندگی و آشنایی مردم عادی با انواع آثار سینمایی، دیگر چنین سهلگیریها و سرهمبندی کردنهایی مطلقاً چشمپوشی پذیر نیست.
4. جدا از کاستیهای روایی / داستانی و ساختاری زندانیها، آخرین فیلم دهنمکی گرفتار بداقبالیهای گوناگونی است که به پس زمینه اجتماعی و شرایط تاریخی دیدن فیلم مربوط است.
امروز بیتردید، طبقه پر تعداد متوسط مدرن و تأثیر دیدگاهی و ایدئولوژیک تفکر سکولار و حتی لائیک بخش بزرگ این قشر مدرن بر اقشار فرودست، در برابر ایدههای مذهبی موضعی دچار گسست و دوری و زنهارگی دارد. رها از آن که اثر شما فاخر باشد یا پیشپا افتاده! باید واقعبین بود. تهاجم شبانهروزی جریان دینستیز و غربگرا و غرب که عمل تبلیغی و رسانهایشان اهداف عقیدتی را با منافع سیاسی و سلطهجویانه توأمان دنبال میکند، بر ذهن نیروهای وسیع اجتماعی سایه انداخته است تا آنجا که در پیکرة حکومت «تفکر مدرن» و منطبق بر نظم گفتار قدرت سرمایهداری جهانی در عرصه عمل و برنامه و نگرش اقتصادی مسئولان ردة بالای حکومت و راهحلهای سیاسی و ساختاری و نگرش فرهنگیشان نفوذ باورنکردنی یافته است.
چیزی که با آرمانها، پیمان قانونی اساسی، داعیه تبعیت از نگرش الهی امام خمینی(ره) در اداره زندگی و ایدهآلهای اسلام دچار گسست و شکاف و رویارویی انکارناپذیر است و اگر این گرایش قدرتمند در نظام قدرت و حکومت و میان مسئولان علناً ایدههایش را بر زبان نمیراند، و در مسیر یک استحاله با چراغ خاموشی پیش میرود و به هرج و مرج و چندبارگی و ناتوانی و رؤیاهای وابستگی در عمل دامن میزند، به سبب آن است که جرأت آن را نیافته تا بگوید برای بقا راه دیگری جز توبه علیه اسلام و علیه انقلاب اسلامی نیست!
امروز گویی مدرنیزاسیون ناتمام پهلویها، به اسم اسلام، بهوسیله همین جریان قدرتمند با پوشش جمهوری اسلامی دارد پیش میرود آن هم به شکل، صد بار پر هرجومرجتر و مبتذلتر. نگاهی به نظامی علمی دانشگاهها، نگاهی به آموزش حوزهها و پرورش روحانیت نسل جدید، نگاهی به روند ساماندهی اقتصاد نفتی و سیستم بانکی و پولی کشور، نگاهی به نوع برخورد به کشاورزی و تولید صنعتی مستقل و کارگاهی و اداره شهرها و سیستم مدیریت بکنید، و بدتر از همه نگاهی به محتوای سینمای ایران و هولناکتر از آن به تلویزیونی که به سرچشمه نفوذ بدترین تلقی از عصر جدید و لهو و لعب و ابتذال و بیمحتوایی و برداشت غیر یا ضددینی از زندگی و شادی و روابط مرد و زن و پسر و دختر بدل شده نگاهی بیفکنید تا دریابیم در این حال و هوای حاکم، دغدغه دینداری و مفاهیم دینی در سینمای ایران تا چه حد،بیوجه و دور از خواست بسیاری از مخاطبان است. جو گسست از ارزشهای دوست داشتنی بومی و دینی و اخلاقی و تصویر خانوادة مطلوب ایرانی آنقدر شدید است که پایتخت1 را تبدیل به پایتخت3 با برداشتهای عصبی و گسیخته و فمنیستی و تخریب وجه شیرین شخصیت جا میکند!
و سرمایه محبوبیت و رویکردی را که از طریق آن قهرمانهای دلچسب به دست آورده بود خرج تخریب آنان و ایجاد احساس اشمئزاز مینماید! یعنی اینکه کلاً ذائقه غالب به سود مفاهیم «زندانیها» نیست.
5. من درباره عمل برخوردهای کینهتوزانه به سینمای دهنمکی قبلاً نوشتم و هنوز یکی از عناوین جالب توجه در نوشتن درباره زندانیها کالبدشکافی برخورد منتقدانی مثل نبوی و واکاوی تویة این کشتار سینمای عقیدتی و منبرسوزی فیلمهایی است که میخواهد منبر تصویری و مبلغ ایدههای شیعی باشد و هرگز صرف ادعای خامدستی فیلم نمیتواند ریشه این ریشهزنی فیلم محسوب گردد مگر آنکه ماجرا را در بستر معنای حقیقی ایدئولوژیک و سیاسیاش، یعنی التقاطهای مذهبی / مدرنیستی و سلطه عقیدتی نگرش مدرن بر علایق دینی و به رنگ جماعت درآمدن روشنفکران دینی فهم کنیم یا کشمکشهای فردی و انتقامگیری و ادامه دعواهای گذشته و افشاگریهای دهنمکی را نه یک واکنش صادقانه برابر ابتذال در چارچوب نقد فیلم، بلکه محصول جنگ بزرگ همدلی و همسخنی با نظام سلطه جهانی غربگرا مدرنیته و سنت و تحت الگوی کهنه تعریف میشود فهم کنیم! و البته دهنمکی بیپردهپوشی یک آدم انگشتنما در صف دفاع از رؤیاهای شیعی و انقلابیاش زیسته است و بیهوده نیست که خشم و نفرت مخالفان عصبی این هر دو را برمیانگیزد. نه تنها نبوی، بلکه خانم خشمگین و بیریشه و آقازادههایی که جز رانت پدران هیچ هنری نداشتهاند و علم شدهاند که با اصل اسلام و امام عصر(عج) و امام خمینی و انقلاب خمینی(ره) بستیزند و راه غرب را تحمیل کنند،با فرمان و کاریکاتور دیکتاتور هاحرف را صادر میکند که ای بازیگران :چرا درفیلم ده نمکی بازی میکنید!!! خوب به شما چه؟شما چه کاره ی مردمید که چنین بی پروا ،مبتذل و قیم مآبانه حرف طلبکارانه میزنید وفراموش نکنید که داعش محصول نو لیبرالیسم آمریکائیست که راه شماست نه راه اسلام ناب محمدی و راه امام خمینی و انقلاب اسلامی. تحجر واباحه گری لیبرالی دو سوی سکه ی تفکر بی باور به حقایق تشیع و عالم غیب و موعود الهی است.همان امام قائمی (عج) که که علیه نظام طاغوت جهانی قیام میکند.
***
اما مهمترین حرفی که من درباره «زندانیها» دارم و قلبم در آن حرف میتپد تلاش دهنمکی به قدر وسعاش برای گفتگو از انتظار فرج این زیباترین و ارجمندترین مفهوم حیات ما ـ به قول سیمین دانشور ـ است!
اگر «زندانیها»، کمفروشترین فیلم دهنمکی هم نام گیرد، من مکلفم دو نکته را درحاشیه نقد فیلم یادآوری کنم؛ اینکه همه پس زمینههای اجتماعی، تاریخی، فرهنگی و سیاسی دچار چالش و دلایل دیگری اضافه بر مشکلات ساختاری فیلمها در پشت کردن به آنها وجود دارد که ذائقه زمانه و عامه را شکل میدهد، و دیگر اینکه اگر او سینماگری ولو تنها سینماگر باقی مانده، در جهانی سرنهاده به دنبال وسوسه شیطان عصر باشد تکلیف او نه نومیدی، بلکه با نیرویی مضاعف جبران شکست در جنگ خدا و ضد خداست!
فکر میکنید دلم میخواهد درباره «زندانیها» چه بنویسم؟ درخصوص جایگاه روایت آن و کاستیهایی که باید جبران شود؟ درباره ایدههای تماتیک فیلم؟ درباره نشانهشناسی و تلاش دهنمکی تا در لایههای نمادین بگوید زندان، همان زندان دنیاست، و آن دو خلافکار در پی گنج دنیوی، همین مردم اسیر حیات ناچیز دنیا هستند و حقیقت گنج در کلام خدا نهفته است و ذخیره اصلی، بقیةالله الاعظم(عج) همان ذخیره و گنجینة الهی برای رهایی حقیقی است و... و اینکه چرا این ایدهها در تبدیل به سینما، راه اخراجیها را تکرار نمیکند و این عدم موفقیت چه دلایل مشخص درون فیلم، و در خطاها و سرهمبندی داستانی و ضعفهای فیلم دارد و نیز چه دلایل معینی در بیرون فیلم و در چالشهای ذهنی و عینی و تحولات درون جامعه ایرانی و در «عامه» تماشاگران و ذائقهشان و معنای تغییر سلیقه آنها موجود است... نه هیچکدام آنها دلم میخواهد درباره انتظارات جدا شدة جامعه ما، از انتظارات ایمانی و انتظار دهنمکی بنویسم!
***
اما این بخش از آنچه دلم میخواهد بگویم خطاب به مؤمنان است.
اجازه دهید بگویم بدترین شکستها، بهترین درسها را برای آدمی در خود نهفته است که سرشت هماهنگ با زندگی دارد و کنشمند است و رؤیایی در سر میپرورد و خود از میان برخاسته و تنها تقرب به محبوب را میبیند و دنیا او را به انفعال نمیکشاند و حقیقتاً مهدوی است و داعیههای عاشورایی او در لفظ نیست!
فرق کسی که خود را وقف امام زمان(عج) و مهدی موعود و دادگری جهانی او میکند و به هر کاری دست میزند از حضور در جبهههای دفاع مقدس تا حضور در سنگر یک روزنامه تا فیلمسازی، کارش وقف انتظار است با افراد التقاطی و روشنفکران مدعی اسلام فاخر!! در همین «وقف» است و اگر چنین است، پس شکست چه چیزی است جز فرصتی نو برای جبران خطاها و درستتر و قدرتمندتر در سلوک انتظار پیش رفتن؟ در این صورت کسی که حقیقتاً، قلباً، روحاً، اعتقاداً و عملاً در همین راه طی طریق میکند، بر خودش به شکست دهنمکی، شادی و گردو شکستن با دمش نیست که کار بزدلان و اهل نفاق است، بلکه آرزوی جبران کاستیها و کمک به پیشروی همدلانه و با یکدیگر در مسیر مشیّت و فرمان و وعده الهی است!
و بیتردید در این مسیر تا جایی که به یک فیلم مربوط است، داوری نخست معطوف است به مفاهیمی که فیلم ابلاغ میکند و فیلم دهنمکی منبری برای انتظار و تحقق وعده الهی است. آنچه که خود او از منبر ائمه معصوماش(ع) و عالمان ربانی مذهبش اعم از سیدبن طاووس یا بحرالعلوم یا آقای قاضی، آقای خمینی، آقای بهجت، آقای دولابی و امثالهم آموخته و بالاخره دانشمندانی که امروز فهمی غنی از حقیقت انتظار ارائه میدهند نظیر آقای میرباقری و از همین موضوع میخواهم استفاده کنم و نشان دهم معنای درخشانی که در «زندانیها» نهفته است چرا مهمترین و مفهومی است که باید به آن تکیه کرد و تلاش کرد کم و کاست روایت و ساختار بصری و زبان و بیان و اجرا بر حول همین کانون حیاتی بهبود یابد و اگر کار دشمنان آن حقیقت و ذخیره و چشم براهی بزرگ نفرت ورزیدن است به این محتوا به سبب ظلمات مدرنیستی و بیباوریشان، تعجبآور مواضع افراد دل دو جایی است که در پشت دفاع از مفاهیم فاخر که به درد گوشه ویترینشان میخورد، در عمل از ضد این انتظار تبعیت میکنند و هیچ همدلی در عرصه زندگی و هنر با حضور آن ندارند و بلکه به جای اصلاح به سرکوب آن طبق ذائقه عصر بتپرستی انسانگرایانه و عقل مدرن میپردازند.
زیرا آنها با باور و ایمان به نصوص و روایات انتظار بیگانهاند و به آن به عنوان حقیقت روزمره و مؤثر در همه وجوه زندگی ازجمله در کنش سینمایی نمینگرند.
از آنجا که سینمای دهنمکی منبر تصویری است، من هم متوسل به سخن منبرانه میشوم: حجتالاسلام و المسلمین جناب میرباقری روایتی از امام زینالعابدین(ع) نقل میفرمایند درباره وقف خود در راه انتظار:
اهل زمان غیبت حضرت صاحبالزمان ولیعصر(عج) با دو خصوصیت به این فضیلت (وقف هر کار خود برای انتظار) میرسند و آنان سرآمد مردم دورانها هستند حتی سرآمد کسانیکه در دوره ائمه اطهار(ع) میزیستند یا دوران ظهور را درک میکنند:
1. خصوصیت اعتقاد به حضور و ولایت حضرت(عج) در دوران غیبت؛
2. کسانیکه در انتظار حضرت هستند با محتوایی که ائمه ارائه دادهاند.
اهمیت درک نقش این افراد در سینمای امروز با توجه به وضعیت جهان طغیان کرده و طاغوتگری نظام سلطه و با توجه به وضعیت ایران چالشهای گوناگون درونی و بیرونی آن، امر سادهای نیست، نیازمند باور قلبی، دانایی و فهم و عقل ایمانی و اطلاعات رها از حب و بغض است. زیرا این افراد در هر نهاد اجتماعی، حتی به اندازه انگشتان یک دست نیستند و پیروانشان نیز اقلیتی انگشت شمارند. خدای متعال به کسانیکه در خصوصیت مورد اشاره امام سجاد(ع) را دارا هستند، فهم، عقل و معرفتی هدیه کرده که سبب دریدن حجابها میشود. با رفع حجابهای ولو نوری،برای آنان ظهور و غیبت یکسان میشود. یاآنچه برای دیگران غیبت است برای آنان به ظهور بدل میگردد. در آن صورت واقعاً در محضر حاضر معصوم(عج) به هر کاری دست میزنند در مسیر انتظار فرج آن ذخیره و موعود الهی است. وقف سینما برای این انتظار کار عظیم ایمانی نورانی است که برای بیایمانها و دل دوجایان و اهل ظلمات فهمپذیر نیست.
حال اگر فیلمی در این مسیر ولو شبیه مناجات آن چوپان مولانا باشد آیا زمزمه قابل دفاع برای دوستان خدا نباید بشمار آید که باید به آن یاری داد کم و کاستش را رفع کند نه سرکوبش کرد؟
این را که میگویم، با سند و مدرک دال بر این است که خود بر باورناپذیری و مشکلات «زندانیها» پیشاپیش هم انگشت نهادهام. اما ماجرای سرکوب «زندانیها» چنین است که شما پیامآوری را به سبب لباس وصلهدارش سنگسار کنید!! یا بیارزش قلمداد نمایید. اگر کافران چنین میکنند مدعیان ایمان چرا؟!!
مگر نه آنکه راه سپردن در محضر ائمه، سلوک ارجمند و یکهای است و حتی حضور در حرم ائمه معصوم(ع) شرافت و نورانیتی دارد که فرد مشرف را شریف و قابل احترام میکند؟ مگر نه آنکه صرف این حاضر بودن یک فیلم در محضر آن انوار اعظم، مثل حضور انسان در حریم ائمه(ع) برکاتی دارد که در جای دیگر یافت نمیشود و تا جایی که به فیلم مربوط است فیلمهای دیگر فاقد این شرافت است؟ فیلم انتظار گواه آن است که ولو در تصویر آرزو میکنیم ظهور و غیبت و شهود یکی شود.
گفتهاند: به حضرت فرمودند وقتی در محضر شما هستیم، رغبت و میل به دنیا در ما از بین میرود، حالت زهد در ما و قلوب ما زیاد میشود. اما وقتی میرویم دوباره علایق دنیایی درون ما فرود میآید آیا این دورویی نیست؟
فرمود: «بر قلبهای شما حرام است شیرینی ایمان را بچشد مگر آنکه مقام زهد را دریابد. و درنتیجه حالتان نفاق نیست. ناگزیری شماست» اکنون ما با فیلمی سروکار داریم که ما را به زهد انتظار و به معنایی یاوه گنج دنیایی و توجه به گنج الهی دعوت میکند؟ همین یک کار، شایسته ارج نهادن نیست؟ دست تا زمانیکه مردم برابر پرده ننشستهاند، فیلم آنها را به انتظار فرا میخواند، ولو با لکنت!
امام صادق(ع) میفرماید: جدم در پاسخ به این سؤال فرمود: آن حال وقتی دور میشوید، نفاق نیست، ولی خطوات شیطان است، قدمهای آهستهای که میکوشد آنچه کسب کردهاید از شما برباید و اگر مراقبت نکنید ممکن است اصل ایمان را از شما بگیرد!
آیا همه آن هجوم به «زندانیها» هم از جنس خطوات شیطان نیست که میکوشد تذکر انتظار را محو و بیفایده جلوه دهد و به بهانه ضعف بیان، اصل ماجرا را منکوب نماید!
این انتظار که آن همه در اسلام ارزش یکتا دارد چیست که بافضیلتترین عمل است و سخن گفتن از آن ـ نیز در سینما ـ کاری بزرگ و سترگ است و باید قوام یابد، نه سرکوب شود؟
آنان که به شیطان بزرگ و وسوسه بزرگ امروزی، مدرنیته رو کردهاند بر فضای انتظار به دیده ی استهزاء مینگرند. اما این وعده الهی و راه رهایی زمین از ظلمات است و دادگری جهانی را به ارمغان میآورد و این همان انتظار فرج حضرت امام زمان(عج) و درحقیقت فرج اسلام و اهل البیت علیهمالسلام و تحقق قرآن و اسلام است که اجرا نشده باقی مانده است!
در این انتظار، معرفت به بزرگترین بلاهایی است که جز اهل البیت(ع) در آن حد از آگاهی بر رنج و مصیبتاش هیچکس نفهمید و هیچ کس تحمل نکرد و نمایش نما و همه آن مصائب و صبر عاشورا بوده است.
اما باطن این انتظار فرج، محبت خدای متعال است و جذبات است که باز اینجا عظیمترین این جذبه عاشورا است.
فیلم «زندانیها» [طبق این آموزههایی که ما از ائمه معصوم(ع) و به روایت عالمان ربانی و بالاخره امام(ره) و شارحان عمل و انتظار فرج که به صورت انقلاب اسلامی رخ داد؛ یعنی حضراتی مانند جناب میرباقری بیان نمودهاند] مبین انتظار فرج و مبلغ آن و منبر تصویری همان منبری است که انتظار گشایش برای نبیاکرم(ص) و اهل البیت(ع) میپرورد و ابلاغ میکند.
***
اگر دهنمکی سالک این راه است، مسأله او نباید پرفروش و کمفروشی فیلم «زندانیها» باشد و حتی نباید انتظار ثواب باشد! اما بیتردید باید نگران صواب و درستی کارش و رفع نواقص آن باشد تا مفاهیم نورانی در لکنت تاریکیهای بیان گم نشود.
اصلاً مسأله این نیست که حضرت تشریف بیاورند، گره کار ما را باز کنند، پول قرضهای ما را بپردازند، چنین فهمی از انتظار دنیوی است زیرا اهل معرفت میدانند آن وعده و ذخیره عظیم خدا که 124 هزار پیامبر خبرش را تکرار کردند برایت توزیع آب و نان مجانی و عدالت سوسیالیستی و رفاه لیبرالیستی آفریده نشده و عدالت اقتصادی، سیاسی، حقوقی، علمی، ابتداییترین پدیدههایی است که در نظام الهی و اجرای اسلام ناب محمدی(ص) محقق میشود. آن رویداد بزرگ، آن وعده عظیم، آن اتفاقی که دروازههای علم و معرفت و استعدادی عظیم خلقت موجودی که احسن الخالقین است را شکوفا میکند، همانا عدالت تناسبات ولایت نور، همان تجسم عدل الهی است در خور جامعه آدمی و آدمیت و برکات ظاهر شدن همه وجود انسان کامل در وجود جامعه کمال یافته است.
دعوت به این هستی عظیم که جز آن نیستانگاری، بر جهان حاکم خواهد بود سراپا نورانی است و اگر این باور از دل سادهترین انسانها شنیده شود و یا حتی الکنترین فیلمها شرافت دارد به پرزرق و برقترین آثاری که منادی عقلانیت اومانیستی و مدرناند این انتظار در خود دعوت به معرفت امام(عج) و آمیزش محبت و معرفت او و انس و امید به چنین رهبری را در دلها روشن میکند. این دعوت است که به درک خلافت الهی نائل میشود، منتظر واقعی آن است که معنای خلافت امام معصوم(ع) را دریابد.
و دهنمکی در جهان اسلام تنها سینماگری است که قدم پیش نهاده و خود را وقف این انتظار و معرفت کدره است. حال مدعیان کار فاخر اگر راست میگویند، اگر از شیطان و از مدرنیت و بتپرستی و عقل مدرن خجالت نمیکشند و تحت سلطه معنوی طاغوت نیستند، قدم پیش بگذارند و خود را وقف انتظار کنند و هنر و توان خود را وقف تولید اثر والا و جذاب و مبلغ آن رخداد عظیم تاریخ بشر که کاستیهای فیلم دهنمکی را ندانسته باشد نمایند.
در این صورت سینمای ستایش شده این مدعیان به جای سینمای عبث و لهو و لعب یا سینمای کفرآلود و شرکآمیز و یا سیاهاندیش متکی بر عقلانیت مدرن وسینمای مسحورتکنیک قواعد هالیوود، در مسیر درک اهداف آن حضرت که بسی بالاتر از فهمهای قاصر و مقصر ماست حرکت میکند. همان اهدافی را معرفی میکنند که در قرآن کریم در روایات در ادعیه و در دعای ندبه منتسب به ولیالله الاعظم شده است ما را از این اوهام حقیر میرهاند. سینمایی که به ما بفهماند موضوع تنها آن نیست که ما در پی یک تمدن مقابل تمدن پر از ظلم و تبعیض و طغیان مدرن باشیم بلکه ماجرا آن است که حضرت وقتی ظهور میکند، حقیقت ولایت حضرت در عالم تجلی میکند، عالم وارد نشئه جدیدی میشود. ظهور حقیقت خود حضرت پیش چشم انسان قرار میگیرد و عظمت هستی و آفرینش فاش میگردد و انسانها از ظلمات و کوری نجات مییابند و توحید معنایش را در آینه ولایت ژرفا میبخشد.
فیلمی که محتوای آن انتظار فرج حضرت است، فیلمی است که باور دارد به دگرگونی عالم از این همه فساد و تاریکی و زشتی. منبری است برای تبلیغ حیات طیبه و حتمیت ظهور آن در کل جهان. این امید بزرگ، این رویای شیرین بشریت رؤیت خواهد شد. حیات نورانی در عالم متجلی میگردد، انسان از این همه تحقیر و پستی و جهل نجات مییابد. همه حقایق که در حقیقت همان حقیقت امام(عج) است ظهور مییابد. همانطور که فرمودهاند عدالت نازلة ولایت امام است که ظاهر میشود. حیات طیبه که جز ولایت خود امام(عج) نیست ظاهر میشود. همان حیاتی که خدا، رسولش و مؤمنانش را به آن دعوت کرده و امام حسین سیدالشهدا(ع) روز عاشورا جهان را به آن فرا خوانده، همان ولایت تامّه همان حقیقت امیرالمؤمنین(ع) که سقیفه مانع ظهور آن شده و تاریخی در ظلمات فرو برده شده، همان نوری که شب عالم را به پایان میبرد ظهور میکند. این فقط ظهور جسمانی ولیالله الاعظم (عج) نیست ظهور حقیقت معصوم(ع) در زندگی ماست، عصر ظهور که فرجام همه عصرهاست، عصر تحقق اهدافی است که به خیال هیچ غیرمعصومی نرسیده است. جهان بدون انتظار این فرج چه خواهد بود؟ حال به سینمای ما بنگرید، چه کسی ولو در ابتدای شکل از این امید حقیقی سخن میگوید؟ بدون این امید جز ظلمات یأس چه چیزی سینما را فرا میگیرد؟
***
«زندانیها» نمادی از آرمان والای حضرت را در خود دارد. هر قدر که ما از مشکلات فیلم و باورناپذیریاش بگوییم و اجرای سوبژکتیو آن، نمیتوان این امر واقعی را در فیلم ندیده بگیریم که فیلم نشان میدهد انسان، گرفتار و زندانی و در محاصره شیطان است و این انتظار فرج است که این محاصره و گرفتاری و مرگ محتوم را به حیات و باور و رهایی و زندگی طیبه بدل میکند.
بدون تردید دلدادگی به حضرت رکن انتظار فرج است. این دلدادگی در آن طلبة دانشجو وجود دارد.
البته میتوان گفت اگر فیلمی با دقت و اجرای درست و عالی ساخته نشود، باورناپذیریاش، خود خبر یقینی ظهور و انتظار فرج را باورناپذیر میکند. میتوان تأکید کرد فقدان یک قهرمان جذاب و دلنشین و ساختن یک آدم منفعل مثل (طه) که برای تماشاگر شیرین جلوه نمیکند و مشکلات روایی و سرهمبندیها و تصادفات پی در پی غیرقابل قبول، به ایده انتظار ضربه میزند!
اما ضمناً باید پاسخ داد چرا به جای کوشش برای دستیابی به اثر هنری متعالی همچون مشرکان همه غیظ و خشم خود را جمع کردهاند که تیشه به ریشه تنها سینماگری که به این انتظار با ایمان و قلبش دل بسته است فرود آورند؟!!
افراد مخرب و بیاعتنا و بیباور نمیتوانند منتظر باشند. منتظر کسی است که قلبش میتپد. همه آن دسته از روشنفکران، قدرتمداران فاسد، هنرمندان، منتقدان، مسئولان، سیاسیون، وکلا و وزرا، قضات، تجار بیایمان و همه رانتخوارانی که آلودة حراماند یا برای مال، کارخانه، زن، مقام، پروفسور شدن، جاهطلبی علمی و شهرت وجهان طاغوتی مدرن قلبشان میتپد از منتظران حضرت نیستند، نهلیستهای نقابدارند. معناباختگان و مطرودین در بند شیطان بزرگ و شیطان جنیاند.
«زندانیها» فیلمی است که در دل ما شعله امیدی روشن میکند. ما به هر جا نگاه میکنیم پر از فسادِ قدرت طاغوت و سلطه شیطان و اذناب منطقهای و داخلی آنهاست. البته «زندانیها» کاستی بزرگی دارد،وان فراموشی مصلحتجویانه بازتاب چالشهای داخلی درون قدرت، وجریان مبارزه اجتماعی دادخواهان با مسئولان بیدادگر و ریاکار است که اشاره به ان را به فراموشی سپرده است.
یعنی فیلم «زندانیها» وسع نقد اجتماعیاش کمتر از اخراجیهاست، باورپذیریاش کمتر است، اما وسع دعوت به انتظار و وقف انتظار شدنش وسیعتر است.
اگر دهنمکی میخواهد خود را وقف انتظار کند پس باید سعة وجودیاش را گسترش دهد. نومید نشود نه بیتوجهی دیگران، نه ضعف خودش، نه شکست فیلم، او را از ادامه راه باز ندارد، بلکه با نیرویی جوان چون سرباز واقعی امام زمان(عج) با رفع کاستیهایش، ناتوانیاش را در ساختن فیلمی غنی، جذاب و واقعاً شایسته داعیه بزرگ اثر امام زمانی(عج) به قدر وسعش به توانایی بدل سازد. (ر.ک سخنرانی حجتالاسلام والمسلمین جناب میرباقری)
احمد میراحسان