شوخی نکنید. مامون عباسی و خیلی از پادشاهان روی تخت شبه منبر مینشستند.
معاویه و خیلیهای دیگر که نماد اسلام اموی و ابوسفیانی و آمریکایی بودند آخوندهای درباری که امام خمینی دهها بار از آنها نام برده مگر به جای منبر روی صندلی چرخدار مینشستند؟
فرهنگ اعتراض را اگر نهادینه کرده بودند به راحتی می شد صف کولبران را از پولبران و مطالبه گران را از طلبکاران عالم و آدم تفکیک کرد.
شروع خوبی بود. ولی حیف شد.دشمن از همین فرهنگ اعتراض و مطالبه مدنی می ترسد .چون نانش در بلواست و نه در اعتراض.
دوم آنکه:
بحران آب را باید مدیریت کرد نه اینکه بحران ، مدیران را مدیریت کند.
دادن وعده نشدنی بنزین رو آتش عصبانیت مردم نجیب معترض است .
باید امید بی جا نداد و حقیقت ماجرا را تبیین کرد.
نقشه کشاورزی کشور باید متناسب با منابع آبی تغییر کند
سبک زندگی و الگوی مصرف آب باید تغییر کند.
صنایع پر مصرف آب از شهر های دچار بحران آب باید منتقل شوند.
آب شرب از منابع جدید و با روش مصرف و توزیع مناسب تهیه شود .
مهندسی ساختمان ها باید بر اساس شرایط آبی جدید تغییر کند.
جانمایی شهرهای جدید باید حساب شده باشد.
اینها فقط چند نمونه از راهکارهای امتحان شده در دنیاست.
امروز اگر چاره اندیشی نشود فردا دیر است.
مسئولین ما تا بحران آب به تهران و خانه هایشان نرسد نمی فهمند باید کاری کرد.
سالها بود دلسوزان از جنگ آب می گفتند ولی پنبه در گوش دولتهای قبلی بود.
باید دید این دولت گوش شنوا دارد یا نه؟
*حکایت شهرام بهرام*
دو برادر بودن که کت و شلوار میفروختن.
*یکی شهرام یکی بهرام.*
*شهرام* مسئول جذب مشتری بود و *بهرام* قیمت میداد و همیشه آخر مغازه مینشست.
مشتری که میاومد *شهرام* با زبان بازی جنس رو نشون میداد و قیمت رو از *بهرام* میپرسید:
*داداش قیمت چنده؟*
*بهرام* میپرسید:
*کدوم یکی؟*
*شهرام* میگفت که:
*کت شلوار مشکی دکمه طلایی جلیقهدار.*
*بهرام* میگفت:
*820 تومن.*
ولی *شهرام* باز میپرسید:
*چند؟*
دوباره بلندتر میگفت:
*820 تومن.*
*شهرام* به مشتری میگفت:
*520 تومن.*
مشتری که خودش قیمت 820 رو شنیده بود با عجله 520 میداد و میخرید.
همه فکر میکردن *شهرام* کَره.
اما در حقیقت قیمت کت و شلوار 320 بود و مردم به خیال یک خرید خوب زود میخریدن. ..
*بعدها این دو تا اسماشون رو عوض کردن و گذاشتن سایپا و ایران خودرو
